دیالوگ

دیالوگ پانصد و بیست و هفتم

Posted in 2010 by Bardia Barj on 2012/01/31

الن: هرچقدر بخوای خودت رو از دست گه های دنیا قایم کنی، دنیا باز میاد صاف جلوی در خونت میرینه!

آدمهای دیگر (The Other Guys) – محصول 2010
کارگردان: آدام مک کی
دیالوگ گو: مارک والبرگ (الن)

.

دیالوگ پانصد و بیست و ششم

Posted in 2011 by Bardia Barj on 2012/01/29

جک رید: چه اهمیتی داره تو چقدر سعی میکنی وقتی همیشه بازنده ای؟

گرین هورنت (‏The Green Hornet) – محصول 2011
کارگردان: میشل گاندری
دیالوگ گو: تام ویلکینسون (جک رید)

.

دیالوگ پانصد و بیست و پنجم

Posted in 2010 by Bardia Barj on 2012/01/27

تری: من از تو خوشم نمیاد! بنظرم تو یه پلیس قلابی و احمق هستی. وقتی که میری دستشویی صدای شاشیدنت مثل شاشیدن زنهاس! اگه تو توی حیات وحش بودی بهت حمله می کردم، اصلا هم مهم نبود که توی زنجیره غذایی من نباشی! از مسیر خودم خارج می شدم و بهت حمله می کردم. اگه من یه شیر بودم و تو یه ماهی، تا وسط اقیانوس شنا می کردم و اول تورو می خوردم، بعد هم ترتیب اون ماهیه که دوست دخترته رو می دادم!
الن: اول از همه، شیر؟ شنا تو دریا؟ شیر از آب خوشش نمیاد! اگه حالا میگفتی کنار یه رودخونه یا  یه جایی که آبش تمیز باشه، حرفت معنی داشت. اما تو رفتی وسط اقیانوس با موجهای 20 فوتی، بعد اونموقع یه ماهی 800 پوندی با 20 – 30 تا از دوستاش میان سراغت. به احتمال 90% تو جنگ رو میبازی. حدس بزن بعدش چی میشه؟ توی مدرسهء ما در مورد مزهء شیر به بچه ها آموزش میدن! بعد ما به خودمون میگیم شیرها چه خوشمزه ن، بزن بریم یه کم دیگه شیر شکار کنیم. اونوقت یه سیستمی درست می کنیم روی پلها و به شکل وحشیانه ای تو و تمام خانواده و بچه هاتون رو میگیریم تیکه تیکه میکنیم!
تری: چطوری میخوای این کارو بکنی! تو ماهی هستی!
الن: ما می تونیم با یه مدل گیاه دریایی یه سیستم خاصی برای تنفس درست کنیم و این قابلیت رو داریم که حجم زیادی از اکسیژن رو ذخیره کنیم. قرار نیست چند روز طول بکشه که! فوقش یه ساعت یا 45 دقیقه. به اندازه کافی فرصت داریم که بیایم از آب بیرون و ببینیم شماها کجا زندگی می کنین، بعد برگردیم تو دریا و یه کم نفس بکشیم و برگردیم داغونتون کنیم! … هاه! فکر کنم تو این بازی که خودت راه انداختی باختی! … موقعی که شروع کردی مسخره کردن من فکر می کردی آخرش اینطوری بشه؟ بعید میدونم!

آدمهای دیگر (The Other Guys) – محصول 2010
کارگردان: آدام مک کی
دیالوگ گویان: ویل فرل (تری) / مارک والبرگ (الن)

.

دیالوگ پانصد و بیست و چهارم

Posted in 2008 by Bardia Barj on 2012/01/25

آنتونیو: خب، روز دیگه تقریبا تموم شده، در نتیجه من از هر دوی شما میخوام که بیاین تو اتاق و تختخوابم!
ویکی: بیخیال! من فکر کردم این مسئله دیگه حل شده.
کریستینا: منظور ویکی اینه که اون نامزد داره و به زودی ازدواج میکنه.
آنتونیو: چقدر هم خوب! در نتیجه این آخرین روزای آزادیشه!
ویکی: نه، ببین، من آزاد نیستم. من متعهدم. میدونی من چی فکر می کنم؟ ببخشید من وقتی مست میکنم خیلی رک حرف میزنم. من فکر می کنم تو هنوز بخاطر شکستت تو ازدواج داری زجر می کشی، واسه همین همش دنبال روبط جنسی بی ارزش میگردی.
آنتونیو: بی ارزش؟ واقعا نظرت در مورد خودت اینه؟!!؟

ویکی کریستینا بارسلونا (Vicky Cristina Barcelona) – محصول 2008
کارگردان: وودی الن
دیالوگ گویان: ربکا هال (ویکی) / اسکارلت جوهانسون (کریستینا) / خوان آنتونیو (خاویر باردم)

.

دیالوگ پانصد و بیست و سوم

Posted in 2008 by Bardia Barj on 2012/01/23

پرایوت: بدلیل کاهش اکسیژن از مسافرین محترم تقاضا می شود ماسکهای اکسیژن رو روی صورتشون بذارن که قیافهء وحشت زدشون رو بقیه مسافرین نبینن!!

ماداگاسکار – فرار به آفریقا (Madagascar – Escape 2 Africa) – محصول 2008
کارگردان: اریک دارنل / تام مکگراث
دیالوگ گو: کریستوفر نایتس (پرایوت)

.

دیالوگ پانصد و بیست و دوم

Posted in 2005 by Bardia Barj on 2012/01/21

لیلا: دلم می خواد بتونم تا ابد سوار دوچرخه م باشم. دلم می خواد خورشید هیچوقت غروب نکنه و تابستون همینطور ادامه داشته باشه، تا وقتی که همهء مردم بریزن توی خیابونا و همین احساسی که من دارم رو داشته باشن.

با من بخواب (Lie with Me) – محصول 2005
کارگردان: کلمنت ویرگو
دیالوگ گو: لارن لی اسمیت (لیلا)

.

دیالوگ پانصد و بیست و یکم

Posted in 2008 by Bardia Barj on 2012/01/19

اسکیپر: بهترین فداکاری اونیه که بقیه انجامش بدن!!

ماداگاسکار – فرار به آفریقا (Madagascar – Escape 2 Africa) – محصول 2008
کارگردان: اریک دارنل / تام مکگراث
دیالوگ گو: تام مکگراث (اسکیپر)

.

دیالوگ پانصد و بیستم

Posted in 2006 by Bardia Barj on 2012/01/17

خانم پاتر: یه چیز خیلی خوشمزه در مورد نوشتن اولین کلمات یه داستان وجود داره، هیچوقت نمیتونی بگی که قراره این داستان تورو به کجا ببره. داستان من منو میبره به جایی که بهش تعلق دارم.

خانم پاتر (Miss Potter) – محصول 2006
کارگردان: کریس نونان
دیالوگ گو: رنه زلوگر (خانم پاتر)

.

دیالوگ پانصد و نوزدهم

Posted in 2008 by Bardia Barj on 2012/01/15

ملمن: هان؟؟ شما اینجا دکتر ندارین؟!؟
استفان: نه نداریم.
ملمن: پس اگه مریض بشین چی کار میکنین؟
استفان: یه سوراخ اون پشت هست…
ملمن: خب؟؟
استفان: میریم اونجا و میمیریم!!

ماداگاسکار – فرار به آفریقا (Madagascar – Escape 2 Africa) – محصول 2008
کارگردان: اریک دارنل / تام مکگراث
دیالوگ گو: دیوید اسکویمر (ملمن)

.

دیالوگ پانصد و هجدهم

Posted in 2008 by Bardia Barj on 2012/01/13

شاه هنری: آن!
آن: بله عالیجناب.
شاه هنری: هدایای من را دریافت کردی؟
آن: بله عالیجناب.
شاه هنری: خب؟ راضی کننده نبودند؟
آن: برعکس سرورم. بسیار راضی کننده بودند.
شاه هنری: پس چرا با پس فرستادنشان به من توهین کردی؟
آن: برای اینکه شما با فرستادنشان به من توهین کردید!

دختر دیگر بولین (‏‏The Other Boleyn Girl) – محصول 2008
کارگردان: جاستین چادویک
دیالوگ گویان: ناتالی پورتمن (آن) / اریک بانا (شاه هنری)

.

دیالوگ پانصد و هفدهم

Posted in 2008 by Bardia Barj on 2012/01/11

موتوموتو (خطاب به گلوریا): هی دختر! تو واقعا چاقی!!
ملمن: نه دیگه، نشد! گوش کن موتوتو، بهت توصیه می کنم با این خانم مثل یه ملکه رفتار کنی. چون تو یه زن عالی برای خودت پیدا کردی. من اگه توی زندگیم اونقدر خوش شانس بودم که یه همچین زنی نصیبم می شد، هر روز بهش گل می دادم، نه هر گلی که فکر می کنی، چون گل مورد علاقه اون ارکیده س. هر روز براش صبحونه می بردم، 6 تا تیکه نون که روی هر دو طرفش کره مالیده شده، درست همونطوری که خودش دوست داره. همیشه کنارش بودم تا بهم تکیه کنه و وقتی خواست گریه کنه سرش رو بذاره روی شونه م. من بهترین دوستش می شدم و تمام روز به این فکر می کردم که چطوری می تونم خوشحالش کنم، چون اون زیباترین خندهء دنیا رو داره. این کاری بود که من می کردم اگه جای تو بودم. اما خب من جای تو نیستم، پس تو خودت این کارا رو بکن.
موتوموتو: هان؟؟ بیخیال بابا! کجا بودیم؟
گلوریا: اینکه من چاقم!!!

ماداگاسکار – فرار به آفریقا (Madagascar – Escape 2 Africa) – محصول 2008
کارگردان: اریک دارنل / تام مکگراث
دیالوگ گویان: ویل آی ام (موتوموتو) / دیوید اسکویمر (ملمن) / جادا پینکت اسمیت (گلوریا)

.

دیالوگ پانصد و شانزدهم

Posted in 2003 by Bardia Barj on 2012/01/08

(پدر کریستینا در مراسم ختم آمده و کنارش نشسته و می‌خواهد او را دلداری بدهد)

پدر: چیزی میخوری برات بیارم ؟
کریستینا: گرسنه نیستم.
پدر: ولی باید یه چیزی بخوری عزیزکم.
کریستینا: من حالم خوبه پدر.
پدر: وقتی مادرت مرد فکر نمی‌کردم بتونم از پسش بر بیام. انگار همهء دنیا رو سرم خراب شده بود و اصلاً نمی‌تونستم از جام پا شم. ولی عزیزم، زندگی ادامه داره.
کریستینا: می دونی من چی فکر می‌کردم وقتی مامان مرد؟ نمی ‌تونستم بفهمم چطور شما می تونین بازم با مردم حرف بزنین. چجوری می تونین دوباره بخندین. نمی‌ تونستم بفهمم چطوری می‌ تونستین با ماها بازی کنین. نه پدر! اینا دروغه! زندگی دیگه ادامه نداره!

21 گرم (21Grams) – محصول 2003
کارگردان: الخاندرو گنزالس ایناریتو
دیالوگ گو: نئومی واتس (کریستینا)

(انتخاب از: مهدی ملک زاده)

.