دیالوگ پانصد و هفتاد و پنج
هوگو: هر چیزی یه هدف و مقصودی داره، حتی دستگاهها. ساعتها زمان رو حساب میکنن و قطارها آدما رو جابه جا میکنن. همه همون کاری که براش ساخته شدن رو انجام میدن… شاید به خاطر همینه که دیدن دستگاههای خراب اینقدر منو ناراحت میکنه. چون نمیتونن کاری رو که براش ساخته شدن، انجام بدن. شاید آدما هم همینطوری باشن. اگه هدفت رو گم کنی، مثل اینه که خراب شده باشی.
هوگو (Hugo) – محصول ۲۰۱۱
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دیالوگ گو: اشا باترفیلد (هوگو کابرت)
(انتخاب از: امیر صادقپور)
.
دیالوگ پانصد و هفتاد و سوم
هوگو (در حالی که به همراه ایزابل بالای برج ساعت ِ ایستگاه است): بعد از مرگ پدرم زیاد این بالا میومدم. با خودم فکر میکردم کل دنیا یه دستگاه خیلی بزرگه. ماشینها هیچ وقت با قطعات اضافی تحویل داده نمیشن؛ میدونی که؟ دقیقا با همون تعداد قطعاتی که لازم دارن ساخته میشن.. برای همین با خودم فکر کردم از اونجایی که جهان یه ماشین خیلی بزرگه، نمیتونم براش مثل یه قطعهی اضافی باشم. باید یه دلیلی وجود داشته باشه که من اینجا هستم؛ و این یعنی وجود تو هم باید دلیل خاصی داشته باشه.
هوگو (Hugo) – محصول ۲۰۱۱
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دیالوگ گو: اشا باترفیلد (هوگو کابرت)
(انتخاب از: امیر صادقپور)
دیالوگ پانصد و بیست و هشتم
راتستین: خوب گوش کن ببین چی میگم، اینجا کارا رو از سه راه انجام میدن؛ از راه درستش , از راه غلطش و از راهی که من انجام میدم… فهمیدی؟
کازینو (Casino) – محصول 1995
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دیالوگ گو: رابرت د نیرو (راتستین)
(انتخاب از: Pedram Rez)
.
دیالوگ پانصد و دهم
(روپرت بعد از دزدین جری لنگفورد، بزرگترین کمدین آن دوران و درخواست اجرای برنامه به جای جری در قبال آزاد کردنش، در حال اجرای اولین نمایش کمدی خود است)
روپرت پاپکین: … اما می دونی، تنها علاقه من از همون اول، کارِ نمایش و طنز بود. حتی وقتی جوان بودم هم امضای کله گنده ها رو جمع می کردم. حالا خیلی از شماها احتمالاً تعجب می کنین چرا جری امشب با ما نیست. خب بهتون میگم. حقیقت اینه که الان دست و پای اون بسته شده و من کسی هستم که دست و پاش رو بستم!
(تشویق و خنده بسیار از طرف تماشاگران)
خب می دونم که فکر می کنین دارم شوخی می کنم اما باور کنین این تنها راهی بود که می تونستم وارد کار نمایش بشم، با دزدیدن جری لنگفورد. در حال حاضر جری یه جایی وسط های شهر با چسب نواری به صندلی چسبونده شده!
(تشویق و خنده بسیار از طرف تماشاگران)
بفرمائین، بخندین. از این بابت ممنون و خوشحالم. اما حقیقت اینه که من الان اینجام و فردا می فهمین که شوخی نمی کردم و فکر می کنین که من دیوانه ام، اما من اینطوری فکر می کنم که یک شب سلطان بودن بهتر از یک عمر احمق بودنه.
سلطانِ کمدی (The King of Comedy) – محصول 1983
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دیالوگ گو: رابرت دنیرو (روپرت پاپکین)
(انتخاب از: سیامک کمان ابرو)
.
دیالوگ پنجاه و دوم
ایلربی: عروسیت چطور بود؟
کالین سالیوان: عالی، خیلی خوب بود. زنم دکتره.
ایلربی: ایول، خیلی خوبه.
کالین سالیوان: آره.
ایلربی: ازدواج خیلی چیز مهمیه، یه قدم رو به جلو هست. اینطوری دیگه مردم میفهمن همجنس باز نیستی! مردهای متاهل پایداری و ثبات بیشتری دارن. مردم حلقه رو دستش می بینن، با خودشون فکر می کنن که این یارو حداقل تونسته یه گهی بخوره. زنها هم حلقه رو می بینن، اونوقت خیلی سریع می فهمن که این آقا یا پول درست و حسابی داشته، یا توی شورتش یه چیز درست و حسابی داره!!!
رفتگان (The Departed) – محصول 2006
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دیالوگ گویان: مت دیمون (کالین سالیوان) / الک بالدوین (ایلربی)
.
دیالوگ هشتم
واردن: ما جنگ رو شروع می کنیم. ما می سوزونیم، قربانی و غارت و چپاول می کنیم، و از گوشت برادرهای خودمون می خوریم. فکر می کنی چرا؟. چون خدا به ما خشونت و بی رحمی داده که زیر اسم خودش جنگ راه بندازیم.
تدی دنیلز: من فکر می کردم خدا دستورات اخلاقی داده.
واردن: هیچ دستور اخلاقی به شفافی این شرایط وحشتناک نیست. اصلا هیچ دستور اخلاقی وجود نداره!. فقط یه چیز هست: آیا خشونت من میتونه به خشونت تو غلبه پیدا کنه؟؟
جزیره شاتر (Shutter Island) – محصول 2010
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
دیالوگ گویان: تد لواین (واردن) / لئوناردو دیکاپریو (تدی دنیلز)
.
1 comment