دیالوگ

دیالوگ پانصد و نهم

Posted in 2001 by Bardia Barj on 2011/12/09

اد: بیشتر مردم فکر میکنن که وقتی یکی یه جرمی مرتکب میشه، صاف میبرنش دادگاه و محاکمش میکنن. اما اینطوری نیست. به این سرعت نیست. چرخهای عدالت خیلی کندتر از اون چیزی که فکر می کنین میچرخه. اولش احضاره و بعدش تفهیم اتهام و بعد یه سری کارا برای لغو و تاخیر و عوض کردن محل تشکیل دادگاه. بعد تازه هیئت منصفه رو تشکیل میدن که اینم تشریفات خاص خودش رو داره. بعد تاریخ محاکمه رو معلوم میکنن و بعد همون تاریخ رو هی عوض می کنن و ما در تمام این مدت موهای مردم رو کوتاه می کردیم.

مردی که آنجا نبود (The Man Who Wasn’t There) – محصول 2001
کارگردان: جوئل کوئن
دیالوگ گو: بیلی باب تورنتون (اد)

.

دیالوگ پانصد و هشتم

Posted in 2001 by Bardia Barj on 2011/12/07

اد: فرانک؟
فرانک: چیه؟
اد: تا حالا به مو دقت کردی؟
فرانک: منظورت چیه؟
اد: نمیدونم، چطوری این طوری میشه؟ چرا مو همینطوری رشد میکنه؟
فرانک: خوش به حال ما آرایشگرا.
اد: نه جدی میگم، همینطوری رشد میکنه، مو هم جزو بدنمونه، ما هم قطعش می کنیم و میریزیمش دور.
فرانک: بیخیال ادی! مشتری رو با این حرفات میترسونی!
اد: من موها رو میریزم قاطی آشغالا! من موی آدمها رو با کثافت و آشغال قاطی می کنم!

مردی که آنجا نبود (The Man Who Wasn’t There) – محصول 2001
کارگردان: جوئل کوئن
دیالوگ گویان: بیلی باب تورنتون (اد) / مایکل بادالوچو (فرانک)

.

دیالوگ پانصد و هفتم

Posted in 2001 by Bardia Barj on 2011/12/05

اد: درست قبل از تصادف زمان آهسته میشه و اونوقته که تو وقت داری به خیلی چیزا فکر کنی. من داشتم به اون قبرکن فکر می کردم که بهم گفته بود مو بهرحال بعد از مرگ برای یه مدتی هنوز رشد می کنه و بعد متوقف میشه. به این فکر می کردم که چی باعث میشه مو بعد از مرگ هنوز رشد کنه؟ مثلا شبیه یه گیاهه که توی خاکه؟ اونوقت اونی که از خاک میزنه بیرون چیه مثلا؟ روح؟ بعد مثلا مو کی میفهمه که طرف مُرده؟

مردی که آنجا نبود (The Man Who Wasn’t There) – محصول 2001
کارگردان: جوئل کوئن
دیالوگ گو: بیلی باب تورنتون (اد)

.

دیالوگ چهارصد و نود و دوم

Posted in 2010 by Bardia Barj on 2011/10/31

متی: ما قول دادیم که اون جنازه ها رو دفن کنیم.
روستر: الان زمین خیلی سفته. اونی که می خواست مراسم خاکسپاری خوبی داشته باشه باید تابستون خودش رو به کشتن می داد!

شهامت واقعی (True Grit) – محصول 2010
کارگردان: برادران کوئن
دیالوگ گویان: جف بریجز (روستر) / هیلی استینفلد (متی)

(انتخاب از: Ali Ali)

.

دیالوگ دویست و چهل و ششم

Posted in 1987 by Bardia Barj on 2010/11/27

افسر پلیس: شما کارمند ناراضی هم دارین؟
آریزونا: این چه سئوالیه دیگه! اونا همشون ناراضی هستن! من که مزرعه گل ندارم که! شعار من اینه: یا اون کاری رو انجام بده که بهت میگم، یا اینکه مراقب کونت باش!!
افسر پلیس: ممکنه یکی از اونا بچه رو دزدیده باشه؟
آریزونا: منو میخندونی!! اونا بدون اجازه من شلوارشون رو نمی کشن پایین که برن بشاشن!

بزرگ کردن آریزونا (Raising Arizona) – محصول 1987
کارگردان: جوئل کوئن
دیالوگ گو: تری ویلسون (آریزونا)

.

دیالوگ دویست و چهل و پنجم

Posted in 1987 by Bardia Barj on 2010/11/26

گلن: بگو ببینم، چطوری تونستین به این سرعت یه بچه بگیرین؟ من و دات رفتیم که یه بچه به فرزندی قبول کنیم، من مدارک خودم رو که مشکل بچه دار شدن هم دارم با خودم برده بودم، اما بهمون گفتن باید برای یه بچه تپل و مپل و سالم سفیدپوست حداقل 5 سال صبر کنیم. منم گفتم یه بچه سفید سالم 5 سال؟؟ چه خبره! چیز دیگه ای ندارین؟ گفتن که دو تا کره ای داریم با یه سیاه پوست که مشکل قلبی داره!! عجب دنیایی شده!

بزرگ کردن آریزونا (Raising Arizona) – محصول 1987
کارگردان: جوئل کوئن
دیالوگ گو: سام مکموری (گلن)

.

دیالوگ دویست و چهل و سوم

Posted in 1987 by Bardia Barj on 2010/11/24

رئیس کمیته بخشش زندانیان: می دونی تو چی هستی؟ آدمی که نمی تونه بی خیال خلاف کردن بشه.
های: نه قربان. من دیگه نمی خوام اینطوری باشم قربان.
رئیس کمیته بخشش زندانیان: تو داری اون چیزی رو میگی که ما دلمون میخواد بشنویم؟
های: خیر قربان. اصلا و ابدا.
رئیس کمیته بخشش زندانیان: ما فقط میخوایم حقیقت رو بشنویم.
های: اوه! خب به گمونم من دارم اون چیزی رو میگم که شما دوست دارین بشنوین قربان!!!

بزرگ کردن آریزونا (Raising Arizona) – محصول 1987
کارگردان: جوئل کوئن
دیالوگ گویان: نیکولاس کیج (های) / ریچیارد بلیک (رئیس کمیته بخشش زندانیان)

.

دیالوگ بیست و نهم

Posted in 2009 by Bardia Barj on 2010/07/10

لری گاپنیک: خب، من چیکار میتونم براتون بکنم؟
کلایو پارک: ممم، دکتر گاپنیک، فکر می کنم نتیجه امتحان میان ترم فیزیک من کمی نا عادلانه هست.
لری گاپنیک: منظورتون چیه؟
کلایو پارک: من نمرهء چندان کافی و اندازه ای نگرفتم! . در حقیقت من F، یعنی نمرهء رد، گرفتم.
لری گاپنیک: اوه بله. شما نمره رد گرفتین، کاملا درسته.
کلایو پارک: بله. اما فقط این نیست. کسی به من نگفته بود که امتحان ریاضی هم شاملش میشه.
لری گاپنیک: خب البته شما نمیتونین فیزیک رو حل کنین اگه ریاضی بلد نباشین!!.
کلایو پارک: اگه من نمره رد بگیرم بورسیه ام رو از دست میدم و این خیلی شرم آور هست. من فیزیک رو می فهمم، من گربه مرده* رو میفهمم!!.
لری گاپنیک: شما گربه مرده رو میفهمین؟ اما .. شما … شما واقعا نمیتونین بدون ریاضی، فیزیک رو بفهمین!. ریاضی میگه که هرچیزی واقعا چطور کار میکنه. واقعیت اینه، داستانهایی که سر کلاس بهتون میگم فقط برای روشن شدن موضوع هست. اونا مثل یه حکایت فقط برای ساختن یه تصویر ذهنی یا یه مدل ناقص گفته مطرح میشن. منظورم اینه که فهم گربه مرده مهم نیست، مهم اینه که ریاضی کار اصلی رو انجام میده.
کلایو پارک: خیلی سخته! خیلی سخته!
لری گاپنیک: خب ، من … من متاسفم… اما من … پیشنهادتون چیه؟
کلایو پارک: نمره قبولی!!
لری گاپنیک: نه نه ! من …
کلایو پارک: یا مثلا دوباره امتحان میان ترم بدم. حالا دیگه میدونم که ریاضی هم توی امتحان فیزیک هست!!
لری گاسپیک: فکر نکنم بقیه دانش آموزها چندان خوششون بیاد که یه نفر دوباره موقعیت این رو داشته باشه که نمره اش رو به اون چیزی که میخواد تغییر بده.
کلایو پارک: یه امتحان محرمانه!
لری گاسپیک: نه ، شرمنده ام …
کلایو پارک: یواشکی!!
لری گاسپیک: نه اصلا امکانش نیست. متاسفم کلایو ما فقط داریم اینجا بحث بیخودی میکنیم و …
کلایو پارک: چقدر سختی ، چقدر بدبختی …

*گربهء مرده یا آزمایش شرودینگر از آزمایشها و مثالهای معروف فیزیک است.

یک مرد جدی (A Serious Man) – محصول 2009
کارگردان: برادران کوئن
دیالوگ گویان: مایکل استولبارگ (لری گاسپیک) / دیوید کنگ (کلایو پارک)

.

دیالوگ چهارم

Posted in 1984 by Bardia Barj on 2010/07/01

مارتی:  من برات یه کار سراغ دارم.
کاراگاه ویسر:  خب اگه پولش خوب باشه و قانونی هم باشه، انجامش می دم.
مارتی:  نه. چندان قانونی نیست.
کاراگاه ویسر:  (بعد از چند ثانیه فکر کردن) خب اگه پولش خوب باشه، انجامش می دم.

تقاص (Blood Simple) – محصول 1984
کارگردان: برادران کوئن
دیالوگ گویان: دن هدایا (مارتی) / امت والش (کارآگاه ویسر)

.