دیالوگ

دیالوگ ششصد و ششم

Posted in 2011 by Bardia Barj on 2013/02/17

تد: پیش از این معتقد بودم که خدا به هر مردی سهم مشخصی از بدشانسی داده. اما حالا بنظرم سهم من خیلی بیشتر از اون چیزیه که باید باشه. یه روزی میرسه که تو هم دیگه منو دوست نداری. اون روز من بهت حق میدم.
رز: با این کارایی که تو میکنی ممکنه که بیشتر ازت بدم بیاد. اما امکان نداره عشقم بهت کم بشه.

اسب جنگی (War Horse) – محصول 2011
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
دیالوگ گویان: پیتر مولان (تد) / امیلی واتسون (رز)

.

دیالوگ شصت و نهم

Posted in 1996 by Bardia Barj on 2010/07/31

بس: خدا به هر کسی یه استعدادی داده. من همیشه احمق بودم، استعداد من هم حماقت هست!!
دکتر ریچاردسون: یان چه استعدادی داره؟
بس: اون خیلی خوب عشق بازی میکنه.
دکتر ریچاردسون: من چی؟
بس: نمی دونم. هنوز خودت پیداش نکردی؟
دکتر ریچاردسون: اونوقت استعداد تو چی هست بس؟ مطمئنم استعداد تو این نیست که بری و با هر مردی که تا حالا ندیدیش بخوابی.

شکستن امواج (Breaking the Waves) – محصول 1996
کارگردان: لارس فون تریه
دیالوگ گویان: امیلی واتسون (بس) / ادریان رالینز (دکتر ریچاردسون)

.

دیالوگ شصت و ششم

Posted in 1996 by Bardia Barj on 2010/07/30

دودو: دکتر ریچاردسون گفت که ممکنه حال یان دوباره بدتر بشه.
بس: من کسی هستم که جون اون رو نجات دادم. می تونم دوباره این کار رو بکنم.
دودو: بس، در مورد چی صحبت می کنی؟
بس: من برای یان داستانهای عاشقانه تعریف کردم. درست مثل این بود که دوباره با هم هستیم، اون و من. عشق هست که می تونه یان رو نجات بده. اون نباید عشق رو فراموش کنه. خودش اینو به من گفت، و بهم گفت که باید چیکار کنم.
دودو: بس، خیلی خوبه که تو به حرفهای یان گوش میدی، اما نذار که اینقدر روی تو تسلط داشته باشه. بیماری قدرت نفوذش رو بیشتر هم کرده، خودت اینو خوب میدونی.
بس: من یان رو نجات دادم.
دودو: (با عصبانیت) اینطوری حرف نزن! این احمقانه است.
بس: تو همیشه می گفتی که من احمق نیستم!
دودو: خب تو احمقی اگه حرفهای احمقانه بزنی.
بس: چرا الان به من میگی احمق؟
دودو: چونکه من دارم تورو می بینم که توی یه دنیای خیالی داری محو میشی و این نگرانم میکنه. من همیشه عصبانی میشدم وقتی مردم به تو میگفتن احمق، اما… تو واقعا احمقی!!

شکستن امواج (Breaking the Waves) – محصول 1996
کارگردان: لارس فون تریه
دیالوگ گویان: کاترین کارتلیج (دودو) / امیلی واتسون (بس)

.

دیالوگ شصت و چهارم

Posted in 2002 by Bardia Barj on 2010/07/29

مری: بذار یه چیزی ازت بپرسم (دست جان را می گیرد) تو چرا زنده ای؟
جان پرستون: من زنده ام، من زندگی می کنم… برای اینکه از استمرار این جامعه بزرگ محافظت کنم. من زنده ام که به لیبریا خدمت کنم.
مری: این که میگی بخشنامه است. تو وجود داری برای اینکه به موجودیتت ادامه بدی.
جان پرستون: موجودیت تو برای چی هست؟
مری: برای حس کردن! چون تو تا حالا چیزی رو حس نکردی، نمی تونی بفهمیش. اما درست به اندازه نفس کشیدن حیاتی و ضروری هست، و بدون اون، بدون عشق، بدون خشم، بدون غم، نفس کشیدن درست مثل تیک تیک یه ساعت هست.

موازنه (Equilibrium) – محصول 2002
کارگردان: کرت ویمر
دیالوگ گویان: کریستین بیل (جان پرستون) / امیلی واتسون (مری)

.