دیالوگ

دیالوگ دویست و هفتاد و دوم

Posted in 2001 by Bardia Barj on 2011/01/20

سارا: ۳۰روز با من٬ در آپارتمان من، در اتاق خواب من٬ در آشپزخانه ی من، در وان سفید من ٬کنار تلویزیون همیشه خاموش من بمان تا معنای واقعی ”زندگی” را با شکل و نمودار برایت بکشم تا بفهمی که در این سال ها چیزی که می کردی “زندگی” نبود.۳۰ روز با من باش، صبح، ظهر٬ شب٬ نصفه شب… با من لیسی به بستنی قیفی ات بزن و کارهای ”همیشه مهمت” را فراموش کن… زیر باران با من برقص و با جمله ی نفرت انگیز “الان سرما می خوریم” حالم را نگیر… ۳۰ روز با من شاد باش و استرس هایت را قورت بده… موبایل لعنتی ات را خاموش کن، ساعت مچی گرانقیمت مزاحمت را بنداز توی سینک ظرفشویی… بی خیال کار٬ بی خیال دیگران، بی خیال زمان و عقربه ی ثانیه شمار. ۳۰ روز برای زندگی کردن کافی ست. نه کمتر و نه بیشتر٬ با من دیوانگی کن و بعد از آن…خداحافظ…

نوامبر شیرین (Sweet November) – محصول 2001
کارگردان: پت اوکانر
دیالوگ گو: چارلیز ترون (سارا)

* با تشکر از وبلاگ «می اندیشم شاید خواب دیده ام«

4 پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. مونالیزا said, on 2011/01/22 at 23:04

    ویییل ….زندگی یعنی جاری ….و 30 روز یعنی محدود …..سو….زندگی همان 30 روز نیست.

  2. یک نفر said, on 2011/01/28 at 22:26

    wow!
    excelent!!
    asheghe webet shodaaaaaaaaaaaaam !

  3. پ-الف said, on 2011/01/30 at 20:58

    این فیلمو ندیدم
    ولی همش فک میکنم دیالوگ رو یه جا شنیدم
    داشتم میخوندم..تک تک کلمه هاش تو ذهنم بود
    اصن یادم نمیاد
    یعنی انقد دوسش داشتم که تو ذهنم مونده
    یعنی کجا خوندمش؟ کجا شنیدمش؟
    باس برم فیلمو ببینم
    شاید اصن دیده باشمش
    چمیدونم!

    • Bardia.B said, on 2011/01/30 at 22:03

      خب شاید تو وبلاگ «می اندیشم شاید خواب دیده ام» خونده باشی. نوشتم که این ترجمه رو از اونجا وام گرفتم.


برای یک نفر پاسخی بگذارید لغو پاسخ